مسأله عقل و دین در تبیین منطق¬پژوهی علامه حلی

مسأله عقل و دین در تبیین منطق¬پژوهی علامه حلی

 

 

مسأله عقل و دین در تبیین منطق­پژوهی علامه حلی

 

احد فرامرز قراملکی*

 

چکیده

علامه حسن بن مطهر حلی فقیه، اصولی، رجال­شناس، محدث و متکلم مؤثر در تاریخ اندیشة اسلامی است. شهرت وی در این دانشها بر میراث منطقی وی سایه افکنده است. حلی در پژوهشهای منطقی آثار فراوان، بالغ بر بیست اثر، تدوین کرده است. کثرت تألیف اثر منطقی، تبیین می­طلبد. عوامل گرایش وی به تحقیقات منطقی چیست؟ رقابت کلامی حلی با کسانی چون غزالی، فخررازی، ارموی و کاتبی از سویی، تأثیر ژرف ابن­سینا و خواجه طوسی بر وی از سوی دیگر او را به منطق­پژوهی سوق می­دهد اما تحلیل دیدگاههای منطقی علامه عاملی ژرفتر را نشان­ می­دهد: منطق­پذیری و عقلانیت تفکر کلامی شیعه.

 

واژگان کلیدی: حلی، منطق­پژوهی، طوسی، فخررازی، مبناگروی، قضیه طبیعیه.

 

***

 

1.      طرح مسأله

 

علامه حلی به پر کاری و کثرت اثر شهره است و کمتر دانشمندی را می­توان با وی مقایسه کرد. در میان آثار وی، شمار فراوانی به منطق و حکمت متعلق است اما وی را کمتر در زمرة دانشمندان منطق آورده­اند. آوازة وی در فقه، اصول، حدیث­شناسی، رجال­شناسی، میراث منطقی و حکمی وی را تحت­الشعاع قرار داده است. به همین دلیل در باب منزلت و جایگاه وی در تاریخ منطق در دوره اسلامی، احیاء میراث منطقی و تصحیح و انتشار آثار وی در این دانش کمتر پژوهش شده است. حلی بالغ بر بیست اثر در منطق تدوین کرده است. این آمار خیره­کننده است و در سده­های پنجم تا هشتم که متکلمان اشعری به دلایلی، به منطق­پژوهی روی آوردند و آثار منطقی فراوانی در کارنامه خود ثبت کرده­اند، بی­بدیل است. علامه حلی را به حق می­توان منطق­پژوه خواند، اگرچه در منطق، مؤسس نیست اما شارح صرف هم نیست بلکه شارح نقاد و نظریه­پرداز نوآور است. در مباحث آتی بر آثار منطقی و آراء مرور خواهیم کرد.

تأمل در آثار و آراء منطقی علامه حلی این مسأله را به میان می­آورد که چرا این فقیه، اصولی و متکلم سترگ به منطق­پژوهی می­پردازد و بخشی از حیات علمی خود را به تحلیل مسایل منطقی صرف می­کند؟ مقایسه علامه حلی با شخصیتهایی چون شیخ طوسی (د. 460) این سؤال را روشنتر می­کند. خواجه نصیرالدین طوسی، نزد فیلسوفان محقق علی­الاطلاق خوانده می­شود اما آثار منطقی حلی در مقایسه با طوسی پنج برابر است!

مسأله تحقیق حاضر، تبیین منطق­پژوهی علامه حلی است. فرضیه این تحقیق، نظریه وی در تحلیل نسبت بین عقل و دین است. حلی به عنوان متکلم و در مقام دفاع از آموزه­های اسلامی به منطق می­پردازد. او اندیشه کلامی شیعه را منطق­پذیر و استوار بر عقلانیت می­یابد. تأمل در جایگاه منطق­پژوهی نزد متکلمان اشعری در سده­های پنجم تا هفتم و رقابت کلامی حلی با آنان رهیافتی در دست­یابی به این فرضیه است.

 

2.      پیشینه تحقیقات معطوف به منطق­پژوهی علامه حلی

 

محققانی که به پژوهش در آثار و آراء علامه حلی پرداخته­اند، از پژوهشهای منطقی وی نیز نام برده­اند. علامه حلی، خود در خلاصه و اجازه آثار خود در دانشهای مختلف را نام برده است. اختلاف دست­نویس­های این دو اثر سبب بحث و تأمل کسانی شده است که بر این دو اثر حاشیه و تعلیقه نوشته­اند. کسانی چون شیخ بهایی و علامه مجلسی از این گروهند. شیخ بهایی در مقام رفع استبعاد اینکه حلی چهار شرح بر اشارات دارد و در پاسخ به اینکه نام­های متعدد از اثر واحد به میان آمده است به وجود دست­نویس علامه حلی در کتابخانه شخصی خود را گواه می­آورد (مجلسی، بحارالانوار، ج 107، ص 57؛ عاملی، اعیان الشیعه، ج 5، ص 406). کتاب­شناس سترگ آغاز بزرگ تهرانی نیز گزارشهای مفیدی از آثار منطقی و حکمی حلی ارایه کرده است (الذریعه، ج 4، ص 406، ج 3، ص 351 و سایر مواضع). رشر[1]نیز گزارشی کوتاه از آثار و آراء منطقی علامه حلی را ارایه کرده است (تطور منطق عرب[2]، ص 21). زابینه اشمیتکه[3] مطالعات نظام­مندی را در کتاب­شناسی علامه حلی ارایه کرده است که آثار منطقی وی را نیز شامل می­شود. (اندیشه­های کلامی علامه حلی، ص 5-114). عبدالعزیز طباطبایی نیز مطالعات اشمیتکه را تکمیل کرده است (مکتبه العلامه الحلی). حسین محمدخانی پایان­نامه تحصیلی خود را به آرای منطقی علامه حلی اختصاص دارد (دانشگاه تهران، 1380). آخرین پژوهش در این خصوص مقاله آراء منطقی علامه حلی در دایرة المعارف بزرگ اسلامی است (فرامرزقراملکی، زیرچاپ).

مصححان آثار منطقی علامه حلی نیز سهم وافری در شناسایی منزلت وی در تاریخ منطق دارند. محسن بیدارفر، الجوهر النضید فی شرح منطق التجرید (1363ش)، فارس حسون تبریزیان، القواعد الجلیه فی شرح الرساله الشمسیه (1412 ق) و مرکز الابحاث و دراسات اسلامیه در قم نیز الاسرار الخفیه فی العلوم العقلیه را (1379/1421) منتشر کردند. محمد غفوری­نژاد، منطق مراصد التدقیق و مقاصد التحقیق را  پایان­نامه خود قرار داد (1382ش).

 

3.      گزارش اجمالی از آثار منطق­پژوهی علامه حلی

 

1- «القواعد الجلیه فی شرح الرساله الشمسیه»: در ربیع الآخر 679 آن را به پایان رسانده و شرحی بر الرساله الشمسیه  استاد علامه است، و چنانکه گفتیم به تحقیق فارس حسون تبریزیان به چاپ رسیده است. علامه در پایان این کتاب می­گوید: «در شرح این رساله تنها قصد ما روشن کردن {مراد مؤلف} بود و تنها در مواضع معدودی آنچه که نزد ما حق است را ذکر کردیم، و آن را {بیان نظریات خود را} به کتاب «اسرار» واگذار نمودیم» (ص 419).

2- «الجوهر النضید فی شرح منطق التجرید»: شرحی بر منطق التجرید خواجه طوسی است، که به اهتمام محسن بیدارفر در سال 1363ش در قم به چاپ رسیده است. تاریخ نگارش این شرح احتمالاً بعد از سال 680 بوده است. زیرا او در این کتاب در بین همه آثارش فقط «اسرار»و «مناهج» نام می­برد و مناهج را در سال 680 (اشمیتکه:66) و اسرار را قبل از آن تصنیف کرده است.

3- «نهج­العرفان فی علم المیزان» که علامه هم در خلاصه (ص 24)، و هم در اجازه مهنأبن سنان از آن نام می­برد و آن را یک جلد معرفی می­کند. وی در مراصد هم از این کتاب نام می­برد (ص 114).

4- «کاشف الأستار فی شرح کشف الأسرار» که ظاهراً شرحی بر «کشف الأسرار عن غوامض الأفکار» خونجی بوده است و علامه در هر دو فهرست از آن نام می­برد (خلاصه:24) و در اجازه مهنأ آن را یک جلد معرفی می­کند.

5- «النور المشرق فی علم المنطق» که فقط در اجازه مهنأ دیده می­شود و آن را یک جلد معرفی می­کند.

6- «الدر المکنون فی شرح علم القانون» که علامه در خلاصه و اجازه از آن نام می­برد (فارس حسّون: 77).

1- «الأسرار الخفیه فی العلوم العقلیه» که ظاهراً اولین کتاب فلسفی علامه بوده شامل سه بخش منطق، طبیعیات و الهیات است. وی در مقدمه­ای که بر غایة الوصول خود نگاشته است، می­گوید که «اسرار» و «مناهج» اولین کتابهایی بودند که او در فلسفه و کلام تألیف کرده بود (اشمیتکه: 62، پاورقی 9)

این کتاب در سال 1379 توسط مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی تحقیق و تصحیح شده و توسط دفتر تبلیغات اسلامی قم به چاپ رسیده است.

2- «ایضاح المقاصد من حکمه عین القواعد»: «عین القواعد» کتابی منطقی است که کاتبی قزوینی (متوفای 675) آن را تألیف کرده است. وی پس از اتمام کتاب به درخواست شاگردانش رساله­ای در طبیعیات و الهیات بدان افزود و آن را «حکمه العین» نامید. و علامه «حکمه­العین» را شرح کرده است. این کتاب به اهتمام ع. منزوی در سال 1378 در تهران چاپ شده است.

3- «المقامات {الحکمیه}» علامه در خلاصه از آن نام می­برد و می­گوید: «با حثنا فیه الحکماء السابقین، و هو یتم مع تسام عمرنا» (ص 25).

4- «تنقیح الأبحاث فی العلوم الثلاث»، احتمالاً کتاب دیگری غیر از «تحریر الأبحاث فی معرفه العلوم الثلاث» است. زیرا در نسخه­ای از «خلاصه» که مورد اعتماد مرحوم مجلسی در بحار بوده، هر دو کتاب ذکر شده است. ولی در نسخه­ای از «خلاصه» که در اختیار نگارنده این سطور می­باشد هیچ­یک ذکر نشده است.

5- «کشف الخفاء من کتاب الشفاء»: در خلاصه (ص 26) و اجازه از آن نام برده و در اجازه آن را دو جلد معرفی کرده است.

6- «المحاکمات بین شراح الإشارات»: در خلاصه (ص 26) از آن نام می­برد. در اجازه آن را سه جلد معرفی کرده است: نسخه­ای از آن را در کتابخانه احمد ثالث ترکیه موجود است.

7- «إشارات الی معانی الإشارات»: یکی از شروح سه­گانه علامه بر اشارات است که در نسخه­هایی از خلاصه و اجازه که در بحار بر آنان اعتماد شده، ذکر گردیده است.

8- «ایضاح المعضلات من شرح الإشارات»: در خلاصه و اجازه ذکر شده است. ظاهراً شرحی بر شرح خواجه نصیر طوسی بر «اشارات» شیخ الرئیس است.

«بسط الإشارات» یکی دیگر از شروح سه گانه علامه بر اشارات است، که در اجازه و خلاصه از آن نام برده است.

9- «کشف التلبیس و بیان سیر {سهو} الرئیس»

10- «ایضاح التلبیس من کلام الرئیس» در خلاصه آن را ذکر کرده (ص 24) و می­فرماید: «در این کتاب با شیخ الرئیس به مباحثه نشسته­ایم».

11- «کشف التلبیس فی بیان سیر{سهو} الرئیس» است که در اجازه ذکر شده و آن را یک جلد معرفی کرده است.

12- «تحریر الأبحاث فی معرفة العلوم ثلاث» در منطق، طبیعیات و الهیات است. علامه حداقل در سه موضع از کتاب «مراصد» از این کتاب نام می­برد (صص 104، 1، 114).

13- «تحصیل الملخص» ظاهراً شرحی بر «الملخص» فخر رازی بوده که شامل منطق و حکمت است.

14- «حل المشکلات من کتاب التلویحات» یا «کشف المشکلات من کتاب التلویحات»: احتمالاً هر دو یک کتاب است و احتمالاً شرحی بر تلویحات شیخ اشراق در منطق و حکمت می­باشد.

15- «التعلیم التام فی الحکمه و الکلام»: در بعضی از نسخ اجازه «التعلیم الثانی» آمده است. علامه درباره آن می­فرماید: «فی عده مجلدات، خرج منه بعضها».

16- «شرح حکمه الاشراق» که در أعیان الشیعه (5/406) ذکر کرده و آن را به علامه نسبت داده است.

17- «مراصد التدقیق و مقاصد التحقیق»، جامع سه دانش منطق، طبیعیات و الهیات است. منطق این اثر در ساختار منطق اشارات تدوین شده است.

 

4.      اهم آراء منطقی علامه حلی

 

علامه حلی در منطق به سنت منطق­نگاری ابن­سینا متعلق است. وی غالباً یا از آراء قدما سخنی به میان نمی­آورد و یا هم­رأی با ابن­سینا آنها را مورد چالش و نقد قرار می­دهد. اما در سنت ابن­سینایی دو مکتب رقیب وجود دارد: منطق­نگاری نه بخشی به سبک شفا که سخنگوی آن در سده هفتم خواجه نصیرالدین طوسی در اساس­الاقتباس و تجرید المنطق است و منطق­نگاری دو بخشی به سبک اشارات و تنبیهات که غزالی در سده پنجم، فخررازی در سده ششم و ابهری، ارموی، خونجی و کاتبی در سده هفتم نمایندگان آن هستند. حلی تجریدالمنطق از مکتب نه بخشی و رساله شمسیه از مکتب دو بخشی را استادانه شرح نوشته است. مهمترین شاگرد علامه حلی یعنی قطب­الدین رازی تحتانی شارح مطالع و شمسیه به مکتب دو بخشی تعلق دارد. شرح مطالع رازی از مؤثرترین و جامعترین منطق­پژوهی­ها در 5 سده اخیر است.

تعیین مکتب منطقی علامه امر آسان­یاب نیست و محتاج مطالعه دیگری است. به اجمال می­توان گفت آثار وی به لحاظ ساختار، جز در الجوهر النضید، دو بخشی­اند. و به سبک اشارات فاقد معقولات­اند. منطق تعریف مستقل و قبل از قضایا آمده است، صناعات خمس جز در برهان و مغالطه بسیار مختصر است. اما آثار علامه حلی به لحاظ محتوی، مسایل و نظریه­ها به مکتب نه بخشی و دیدگاه طوسی نزدیکتر است. علامه حلی در منطق صاحب نظری است که عملاً با هیچ دیدگاهی مواجهه همه یا هیچ نداشته است.

در مسایلی چون اعتبار قضیه طبیعیه مانند دو بخشی­ها اندیشیده است و در نقد اعتبارات ثلاث با طوسی همراهی کرده است. در اسرار وی ملاحظات انتقادی وی بر خونجی، فخررازی و حتی طوسی فراوان می­توان یافت.

گزارش و تحلیل هریک از دیدگاههای علامه حلی در مسایل منطقی محتاج مقاله­های فراوانی است. در اینجا به گزارش اهم آراء منطقی وی بسنده می­کنیم:

4 .1 . مفهوم­سازی خاصی از تصدیق بدیهی

 منطق­دانان تصور و تصدیق را به ضروری و کسبی (بدیهی و نظری) تقسیم می­کنند. آنان ضروری را در هر دو قسم علم غیر مأخوذ از کسب و نظر می­دانند. مراد از کسب، حصول نیست زیرا مراد از علم در اینجا علم حصولی است اما علم حصولی یا از فرایند فکری و نظر یعنی از معلومات قبلی اخذ می­شود و یا نه. صورت نخست را علم کسبی یا نظری خوانند و صورت دوم را ضروری یا بدیهی گویند. شاخص علم بدیهی در تصور و تصدیق این است که بدون اخذ از تصورات و تصدیقات پیشین نزد ما حاصلند. این سخن به معنای آن نیست که این علوم بدون هیچ ابزار و یا واسطه­ای نزد ما حاصلند بلکه مراد این است که تصور بدیهی از تصورات قبلی اخذ نشده است و تصدیق بدیهی از تصدیقهای بدیهی (یا حد اوسط به اصطلاح منطقی) اخذ نشده است. این بحث تقریباً مورد اجماع منطق­دانان است اما علامه حلی این بیان را خاص تصور ضروری می­داند. و در تصدیق ضروری تعریف دیگری را به میان می­آورد: تصدیق ضروری آن است که صرف تصور طرفین (موضوع و محمول) در حصول آن کافی است (اسرار، 14؛ کشف­المراد، 241؛ قواعد، 185؛ جوهر 192). بیان علامه حلی در همه آثار کلامی و منطقی در این مقام یکسان است. تصدیق ضروری و بدیهی با این مفهوم­سازی با اولیات مساوق می­شود. زیرا در محسوسات، مجربات، حدسیات، متواترات و حتی فطریات، حکم و تصدیق به امری غیر از تصور طرفین محتاج است. یکسانی بیان علامه حلی در همه آثارش و توجه وی در بیان مواد اقیسه در اسرار که به جای واژه اولیات، بدیهی را به کاربرد (اسرار، ص 198) نشان از توجه علمی وی به مسأله و حفظ آن به  منزله یک مبنا دارد.

مساوق دانستن بدیهی و اولی آثار فراوان معرفت­شناختی، فلسفی و کلامی دارد. این نظریه مبناگروی ارسطویی و حتی مبناگروی رایج در منطق دوره اسلامی را دگرگون می­سازد و از مبناگروی تفسیری سخت­گیرانه اما وفادار به عقلانیت می­دهد. حلی پنج گزاره یاد شده (محسوسات تا فطریات) را الواجب قبولها می­داند اما آنها را بدیهی نمی­انگارد و لذا باب نقد و مناقشه را در فرایند حصول هریک باز می­گذارد و افراد را به تفکر انتقادی[4] در این مقام فرا می­خواند.

4 .2 .  پنج گونه­سازی قضایا

علامه حلی در تقسیم قضایای حملی برحسب موضوع که منطق­دانان آن را به شرطی نیز سرایت می­دهند، دیدگاه ابتکاری دارد. بیان دیدگاه وی محتاج دو مقدمه کوتاه است: یک، غرض صناعی در تقسیم قضایا، تمایز گزاره­های دارای کاربرد در علوم از سایر گزاره­ها و شناخت ساختار آنها است. دو، ارسطو در آغاز تحلیل اولی قضیه را به مهمله و مسوره تقسیم می­کند (16-21 246)، شارحان وی قضیه مخصوصه را نیز بر آن افزوده­اند و تقسیم­بندی سه­گانه تا قرن هفتم هجری مقبول افتاد. منطق­نگاران دو بخشی در قرن هفتم، کسانی چون ابهری، ارموی و کاتبی، قضیه طبیعیه را نیز بر آن افزودند و تقسیم­بندی چهارگانه تا امروز رواج یافته است. (نک: برخورداری، ص 32-45).

حلی طبیعیه در اصطلاح قوم را نوعیه می­خواند و خود قسم پنجمی را به نام طبیعیه، بر آن می­افزاید. در تقسیم­بندی چهارگانه موضوع کلی را به دو اعتبار لحاظ می­کنند: طبیعت به اعتبار عروض کلیت بر آن (موضوع قضیه طبیعیه) و طبیعت به اعتبار افراد (موضوع قضیه مهمله و قضیه مسوره). حلی اعتبار سوم را نیز به میان می­آورد: طبیعت من حیث هی هی (قواعد، 249). وی طبیعت به اعتبار نخست را موضوع قضیه عامه می­داند و به طبیعت و به اعتبار سوم را موضوع قضیه طبیعیه می­داند. (اسرار، 58، قواعد 249-252، مراصد، 65 و جوهر، 54 و 55). طبیعیه در اصطلاح حلی قرابت زیادی با حقیقیه در اصطلاح منطق­دانان دو بخشی دارد و گرایشهای اصولی حلی در تحلیل احکام شارع را در اعتبار این نوع قضیه نزد حلی نمی­توان نادیده گرفت. به هر روی حلی در ارایه تقسیم­بندی پنجگانه از منطق­نگاران دو بخشی متأثر است و صرفاً عنوان طبیعیه را به عامه تبدیل می­کند. منطق­نگاران نه بخشی غالباً با اعتبار طبیعیه به عنوان قسم چهارم قضیه مخالفت کرده­اند.

4 .3 .  تدوین اصول روش­شناختی تعریف و استقصاء مواضع خطا در آن

 حلی اصول روش­شناختی تعریف را نیز مورد بحث قرار می­دهد: حد قال اخذ به برهان، استقراء و قسمت نیست. حد امری را نمی­توان از حد ضد آن به دست آورد، امور جزیی تعریف­ناپذیرند (اسرار، 49-51) و مشارکت حد و برهان (همان، 213 و 212) و امر بسیط تعریف­ناپذیر است (مراصد، 52). از نظر حلی، اگرچه قسمت می­تواند در اخذ پاره­ای از مقومات حد مفید باشد اما تقسیم را نمی­توان روش به دست آوردن حد دانست (اسرار، 45-50). وی از اصل اقتناص حد بوسیله ترکیب سخن نمی­گوید. (نک: ابراهیمی دینانی، قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی، ج 3، ص 255). اسرار خفیه را می­توان یکی از منابع مهم در استقصاء مواضع لغزش و قول شارح و مغالطه­های واقع در آن دانست. حلی هفت موضع خطای اخذ غیر جنس به جای آن و چهار موضع خطای اخذ غیر فصل به جای آن را با مثال می­آورد و دوازده­گونه مغالطه در تعریف را با ذکر نمونه­های رایج توضیح می­دهد (همان، 51-54).

 

4 .4 .  حمل­ناپذیری مفهوم جزیی

یکی از مسایل مورد اختلاف نزد منطق­دانان، حمل­پذیری مفهوم جزیی حقیقی است. فارابی تأمل به آن است (المنطقیات، ج 1، ص 156) و طوسی جزیی را غیرقابل حمل می­داند (شرح اشارات، ج 1، ص 39). علامه حلی در این مسأله نیز از دیدگاه طوسی تبعیت   می­کند. وی در اثبات حمل­ناپذیری جزیی دو استدلال می­آورد: یک، محمول وصف موضوع است و جزیی متشخص نمی­توان وصف باشد (اسرار، 25). این تحلیل در شناخت دیدگاه ارسطویی در تحلیل قضایا اهمیت فراوان دارد. براین اساس محمول همیشه یک موضعی است و محمولهای چند موضعی در منطق ارسطویی مشکل­آفرینند. قیاس مساوات نمونه­ای از این مشکلات است که حلی نیز مانند سایر منطق­دانان سعی می­کند، بر صورت قیاس آن دست یابد (اسرار، ص 116). استدلال دوم حلی نیز از حیث منطقی اهمیت دارد: اگر جزیی مواجهه با این مشکلات سبب شده است تا وصف را به نحو فراگیر تعریف کنند تا شامل نسبت هم بشود (مراصد، 23)، محمول باشد، موضوع آن یا کلی است که در این صورت قضیه کاذب می­شود و یا جزیی است. اگر هر دو جزء قضیه جزیی باشند یا آن دو مغایرند و یا نه. در صورت نخست قضیه کاذب است و در صورت دوم حملی در میان نیست (مراصد، 21). این تحلیل به مفهوم ارسطویی حمل وفادارتر است.

4 .5 .  وحدتهای دو قضیه متناقض

 یکی از مواضع دقت در آثار حلی، بیان وی در مسأله اختلافی وحدتهای ملحوظ در تناقض است. دو دیدگاه حداکثرگرایانه و حداقل­گرایانه در این مسأله وجود دارد. غالب منطق­دانان به وحدت در هشت امر یا بیشتر تأکید می­کنند. فخررازی این وحدتها را به سه امر موضوع، محمول و زمان و یا به دو امر موضوع و محمول (شرح اشارات، ج 1، ص 220) کاهش می­دهد. کاتبی به تبع فخررازی بر آن است که برخی از وحدتهای هشتگانه از آن موضوع­اند. و برخی دیگر از آن محمول­اند و لذا به آن دو قابل ارجاعند. از نظر حلی هریک از این وحدتها هم از آن موضوع می­توانند باشند و هم از آن محمول (قواعد، 291) وی در داوری بین دو دیدگاه حداکثری و حداقلی گوید: بیان وحدتهای هشتگانه حتی اگر سبب تکرار باشد، از حیث عملی مفید است و سبب توجه به مواضع خطا می­شود (اسرار، 77؛ مراصد 94). مراد وی از مواضع خطا، ایهام تناقض است. این سخن اهمیت جهت­گیری کاربردی در منطق­نگاری حلی را نشان می­دهد. وحدتهای هتشگانه را به لحاظ نظری می­توان حتی به یک امر، وحدت مضمون، ارجاع داد اما در جهت­گیری کاربردی تکثیر موارد سبب توجه به مواضع لغزش می­شود.

4 .6 . عکس قضایا

علامه حلی به عکس قضایا توجه فراوان دارد و عکس مستوی و عکس نقیض هریک از قضایای موجهه را به تفصیل مورد تحلیل قرار می­دهد. البته وی در اعتبار عکس نقیض، تفسیر ابن­سینا را اخذ می­کند و تفسیر متأخران را بر مغالطة اخذ لازم شی به جای شی می­داند و آن را رها می­کند. امروزه هر دو تفسیر به عنوان دو گونه عکس نقیض مخالف و موافق شناخته شده است. عکس­ها در واقع به عنوان استدلالهای مباشر توسعی در نظام استنتاجی ارسطویی محسوب می­­شوند.

4 .7 . تلازم در شرطی­ها و تلازم در موجهات

آنچه در علم اصول مفهوم منطق خوانده می­شود، در علم منطق در مبحث تلازم قضایا مورد بحث قرار می­گیرد. علامه حلی هم در گونه­های مختلف شرطی و هم در موجهات به بحث تفصیل از تلازم می­پردازد. این بحث نیز توسعی در نظام استنتاجی ارسطو محسوب می­شود.

4 .8 .  قول به اعتبار شکل چهارم

ابن­سینا در همه آثار خود از طرح شکل چهارم خودداری کرده است. عده­ای از منطق­دانان شکل چهارم را یا به دلیل آن که آن را اساساً شکل نمی­دانستند و یا به دلیل آنکه آن را دارای ارزش کاربردی نمی­دانستند، مورد بحث قرار ندادند. علامه حلی که در غالب مسایل از ابن­سینا پیروی می­کند در این مسأله از وی فاصله می­گیرد و شکل چهارم را به تفصیل مورد بحث قرار می­دهد. شکل چهارم نیز ظرفیت استنتاجی منطق ارسطویی را افزایش می­دهد.

 

5.       تبیین منطق­پژوهی علامه حلی

 

جستجو از علل گرایش علامه حلی به منطق و پرکاری وی در این دانش را بر چند مقدمه می­توان استوار ساخت. بر اساس این مقدمات می­توان تبیینی از منطق­پژوهی علامه حلی را ارایه کرد:

5 .1 . مهمترین ویژگی منطق­پژوهی علامه حلی توجه به توسعه ظرفیت استنتاجی در منطق ارسطویی است. بحث از شکل چهارم، تفصیل سخن در عکس مستوی و عکس نقیض، تفصیل سخن در تلازم شرطیات و بحث از تلازم موجهات نمونه­هایی از این گرایش نزد علامه را نشان می­دهد. نشان دادن کارآیی علم منطق در سنجش راههای گوناگون اندیشه در فکر طبیعی بشر، اعم از اندیشه تصوری و تصدیقی و اعم از استدلال مباشر و غیر مباشر یکی از وجوه منطق­پژوهی علامه حلی است.

5 .2 . مبناگروی سخت­گیرانه. علامه حلی تفسیر سخت­گیرانه از مبناگروی ارسطویی ارایه می­دهد. در مبناگروی علم یا بدیهی است یا نظری و نظری مأخوذ از بدیهی است. از نظر علامه بدیهی منحصر به اولیات است اما طرق اخذ نظری از بدیهی چیست؟ مبناگروی رایج در دوره اسلامی نفی اعتبار استقراء و تمثیل و تأکید حصرگرایانه بر قیاس است. در خصوص علامه حلی ظاهر امر چنین است اما توجه وی به بیان هر اصلی که بتواند به نحوی استدلال مباشر (متمایز از قیاس) باشد، توسعی در این مبناگروی است.

5 .3 . علامه حلی متکلم شیعی است که به نقد و چالش نظامهای رقیب کلامی می­پردازد. متکلمانی که او برای نقد اندیشه­هایشان پیش­روی خود دارد غزالی، فخررازی و گروهی از متکلمان قرن هفتم یعنی کسانی چون قاضی سراج­الدین ارموی، قاضی افضل­الدین خونجی، نجم­الدین دبیران کاتبی­اند. این متکلمان در یک ویژگی مشترکند: پر کاری در منطق، غزالی 5 اثر مهم در منطق دارد، فخررازی از مؤثرترین منطق­پژوهان در سنت منطق­نگاری دو بخشی است. کارنامه منطق­پژوهی متکلمان یاد شده در قرن هفتم نیز روشن است. چرا این گروه از متکلمان که غالباً به مکتب کلامی اشعری متعلقند. به منطق­پژوهی و پر کاری در دانش منطق روی آورده­اند. تعبیر غزالی در القسطاس المستقیم نشان می­دهد که آنان می­خواستند حجت منطقی را رقیب حجت در مفهوم شیعی کلمه (امام) سازند (ص  ).

5 .4 . علامه حلی از استادی برخوردار بود که از طرفی متکلم مؤثر شیعی و مؤسس کلام فلسفی مشرب در شیعه (فرامرز قراملکی، «تجرید الاعتقاد»، ص   ) است و از طرفی منطق­دانی است که به نقد آراء منطقی و فلسفی رقبای کلامی پرداخته است. مهمترین جهت­گیری شرح اشارات و تلخیص المحصل طوسی نقد آراء فخررازی است. حلی در هر دو جهت­گیری، پرداختن به کلام شیعی و نقد رقبا و نیز منطق­پژوهی طوسی را به منزله یک شاخص پیش­روی حد دارد.

6.      عقلانیت اندیشه دینی

علامه حلی از طرفی با ارایه تفسیری سخت­گیرانه از مبناگروی ارسطویی وفاداری خود به اقتضای عقل را نشان می­دهد و از طرف دیگر با توسع در ظرفیت استنتاجی منطق ارسطویی، کارآمدی آن را در سنجش عملکرد عقل آشکار می­سازد و سوی دیگر نظریه در عرض و بدیل بودن حجت منطی و حجت امام را مخدوش می­کند و به عنوان متکلم شیعی در منطق­پژوهی رکورد پژوهشها را از رقبا می­رباید. علامه حلی با چه باوری این مبارزه­های چند جبهه­ای را به کمک منطق انجام می­دهد؟ این باور عقیده­ای جز عقلانیت آموزه­های دینی در سنت شیعی نیست. منطق ترازویی برای سنجش عقلانیت ارایه می­کند که در نشان دادن سره از ناسره کارآمد است. جهاد عقیدتی علامه حلی صرفاً در بعد چالشها و مناظره­های کلامی محدود نیست بلکه ژرفتر از آن در مبانی معرفت­شناختی و ریشه­های منطقی به مبارزه علمی خود ادامه می­دهد.

7.      نتیجه

پژوهش حاضر چند واقعیت تاریخی را کشف و تبیین می­کند:

1. علامه حلی در منطق­پژوهی در تاریخ منطق در دوره اسلامی از پرکارترین دانشمندان است.

2. جهت­گیری منطق­پژوهی علامه حلی نشان دادن کارآمدی منطق در سنجش فرایندهای عقلانی در دست­یابی به معرفت است.

3. عقلانیت آموزه­های دینی در سنت شیعی اصلی است که امکان نقد و چالش در چارچوب اصول منطقی با سایر نظامهای کلامی را فراهم می­کند.

4. علامه حلی نظریه جانشین­سازی حجت منطقی به حجت معصوم(ع) را با منطق­پژوهی خود ابطال کرد.

پی نوشت ها



* . استاد دانشگاه تهران



[1] - Nicholas Rescher

[2] - The Development of Arabic Logic

[3] - Sabine Schmidtke

[4] - critical thinking

 

منابع

- اشمیتکه زابینه، اندیشه­های کلامی علامه حلی، ترجمه احمد نمایی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1378.

- ابن­­سینا، الاشارات و التنبیهات، به اهتمام محمود شهابی، انتشارات دانشگاه تهران، 1339.

- ابن­سینا، الاشارات و التنبیهات مع شرح المحقق، به اهتمام محمود شهابی، قم، 1337.

- انصاري، محمد بن جابر، تحفة­السلاطين، تصحيح: فرامرز قراملكي، احد، ميراث مكتوب، 2جلد، 1386.

- برخورداری، زینب، «تطور تاریخی تفسیر گزاره حملی از حیث موضوع»، مقالات و بررسیها، ش 78، تاریخ 1384، ص 32-49.

جاهد، محسن، فرامرز قراملكي، احد، «قطب­الدین رازی و معمای مجهول مطلق»، انديشه فلسفي، شماره 2، 1384.

- حلی، علامه حسن بن یوسف بن مطهر، کشف­المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تصحیح حسن­زاده آملی، قم، موسسه نشر اسلامی، 1417 ق.

- همو، الجوهر النضید فی شرح منطق التجرید، قم: بیدار، 1363 ش.

- همو، الاسرار الخفیة فی علوم العقلیة، تحقیق مرکزالابحاث و الدراسات الإسلامیة، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزة علمیه قم، چاپ اول، 1379 ش.

- همو، القواعد الجلیة فی شرح الرسالة الشمسیة، تحقیق فارس حسون تبریزیان، قم: مؤسسه نشر اسلامی، چاپ اول، 1412 ق.

- همو، مراصد التدقیق و مقاصد التحقیق، به اهتمام محمد غفوری­نژاد، پایان­نامه تحصیلات تکمیلی به راهنمایی عبدالله نورانی، دانشکده الهیات دانشگاه تهران، 1382.

- رازی، فخرالدین، المحصل در: طوسی، تلخیص المحصل، به کوشش عبدالله نورانی، تهران، 1359.

- سیوری حلی، جمال­الدین مقداد، ارشاد الطالبین الی نهج­المسترشدین، به اهتمام سید محمود مرعشی، قم، 1405.

- فرامرز قراملكي، احد، مظهر قراملكي، علي، الگوي علم­شناسي اصوليان، مقالات و بررسيها، شماره (3) 75، 1383.

- طوسی، نصیرالدین، شرح الاشارات، 3 ج، المطبعة آرمان، الطبع الثانی، 1403 ه‍ .ق.

- مظفر، محمدرضا، المنطق، قم، فیروزآبادی، 1408 ق.

print




شماره های فصلنامه
Skip Navigation Links.
Collapse فصلنامه شماره 1فصلنامه شماره 1
Collapse فصلنامه شماره 2فصلنامه شماره 2
Collapse فصلنامه شماره 3فصلنامه شماره 3
Collapse فصلنامه شماره 4فصلنامه شماره 4
Collapse فصلنامه شماره 5فصلنامه شماره 5
Collapse فصلنامه شماره 6فصلنامه شماره 6
Collapse فصلنامه شماره 7فصلنامه شماره 7